محمد زارع

متن...شعر

محمد زارع

متن...شعر

مرگ و زندگی

از آزادی چه مانده است؟

یک مجسمه!

در شهر ما

هر که مرد

مجسمه اش را

ساختند!


***

چاره ای نیست

حالا باید جنگید

برای صلح!


***

ایستاد روی خط مرزی

رو کرد به دنیا

فریاد زد:

اینجا دیگر زمین خداست!

نظرات 7 + ارسال نظر
حجت اله یعقوبی پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:52 ب.ظ http://puresilence.blogfa.com

سلام و درود
احسنت! اینجا دیگر زمین خداست
پیروز و سرفراز باشی!

عماد بهاری سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 ب.ظ http://3ganiye-p-m.persianblog.ir

سلام جناب زارع عزیز

در وبلاگ جدیدم و در بین دوستان شاعرم لینکتون کردم ، در ضمن

دعوتتون میکنم به جشن میلادِ (( سه گانیِ پست مدرن )) . .

بهترین آرزوها رو براتون آرزومندم . . بدرود با مهر [گل]

امیر شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ب.ظ http://www.alkaya.blogsky.com

اینه! عالی بود!
حس می کنم نسل ما به چنین نوشته هایی بیشتر از پیش احتیاج دارد.

ممنونم

حجت اله یعقوبی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ق.ظ http://puresilence.blogfa.com

سلام دوست من
گاهی سری اگر بزنی شاد می شوم

ع حسینی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ب.ظ http://www.behzadfly.blogfa.com

هرکه مرد مجسمه اش راساختند
زیباست.

ممنونم

امین سوری جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ http://aminsat.blogfa.com

سلام دوست عزیز
بسیار زیبا و با مفهوم سروده اید .
دستمریزاد
به امید دیدار

بهرام خزائی جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 ب.ظ http://bahramkhazae1366.blogfa.com/

با سلام

اگر انسان آزاده ای هستید بیایید و بخوانید

اگر آزاده اید بخوانید؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد